چقدر سنگین است

چقدر سنگین و بغض آلود است

مثل این است که همه غم های عالم بر سینه ات می بارد

و همه غصه های عالم گلویت را می فشارد

آه که چقدر دردناک است

عصرهای جمعه

این نه یک حس غریب که احساسی آشنا و همیشگی است

احساسی که پایان جمعه ای دیگر را فریاد می زند

و چشم هایی که در حسرت دیدار تو

در دریایی از اشک می سوزد.

نازنینا

تا نفس در سینه دارم

 

انتظارت می کشم.

انتظارت می کشم.

انتظارت می کشم.