شهادت جانسوز ام المصائب تسلیت باد

با پيامبر خدا
بنابر اينكه ولادت زينب عليها السلام در سال ششم هجري باشد و تاريخ وفات پيامبر اكرم در سال يازدهم؛ زينب بيش از پنج سال با پيامبر نبوده است و اين مدت زمان، كافي است كه او از اصحاب پيامبر اسلام به شمار آيد. بر اين مبنا كساني كه شرح حال اصحاب پيامبر اسلام را نوشته اند، نام زينب را زينت‌بخش كتاب خود ساخته‌اند.
.....................................................................................................................................
در دامان عطوفت
اين پنج سال فرصتي بود كه زينب عليها السلام از تابش نور وجود پيامبر بهره گيرد و پيامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش كند و از جرعه‌هاي معرفت سيراب سازد و حديث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا كه پيامبر بر مصيبت ها و ناگواري هاي مسير زندگي زينب به خوبي واقب بود و مي دانست كه تاب تحمل اين زنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحي بلند و قلبي چون كوه و دلي سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گويا مصيبت و سختي، با سرنوشت زينب عجين گشته و خداوند صبر و پايداري را در او جلوه‌گر ساخته است تا اسوه و الگويي براي همه پويندگان راه خدا باشد.

.....................................................................................................................................
بالاي صفحه
رؤيايي دردناك
زينب مسير پرحادثه و دردناكي را كه در پيش دارد، در همان زمان كودكي در آينه رؤيا مي نگرد و براي جدش پيامبر اكرم بازگو مي‌كند و پيامبر خدا حوادثي را كه در انتظار اوست تعبير مي‌كند تا او كه دست پرورده علي و بزرگ شده دامان زهراست، خود را براي رويارويي با اين حوادث مهيا سازد. اين رؤيا را در تاريخ چنين مي‌خوانيم: ارتحال پيامبر خدا نزديك بود، زينب نزد پيامبر آمد و با زبان كودكانه به پيامبر چنين گفت: «اي رسول خدا! ديشب در خواب ديدم كه باد سختي وزيد كه بر اثر آن دنيا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به اين سو و آن سو مي‌افتادم؛ تا اين‌كه به درخت بزرگي پناه بردم، ولي باد آن را ريشه كن كرد و من به زمين افتادم. دوباره به شاخه ديگري از آن درخت پناه بردم كه آن هم دوام نياورد. براي سومين مرتبه به شاخه ديگري روي آوردم، آن شاخه نيز از شدت باد در هم شكست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پيوسته ديگر پناه بردم كه ناگاه آن دو شاخه نيز شكست و من از خواب بيدار شدم».
پيامبر با شنيدن خواب زينب، بسيار گريست و فرمود:
«درختي كه اولين بار به آن پناه بردي جدّ توست كه به زودي از دنيا مي‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند كه آن‌ها هم از دنيا مي‌روند و آن دو شاخه به هم پيوسته دو برادرت حسن و حسين هستند كه در مصيبت آنان دنيا تاريك مي‌گردد».
.....................................................................................................................................
اولين واقعه
چندي نگذشت كه گوشه اي از خواب زينب به وقوع پيوست و سايه پرمهر و عطوفت پيامبر اكرم از سر زينب كبري و مسلمين رخت بربست و او اولين پناهش را از دست داد و اين نخستين مصيبتي بود كه در كودكي روح لطيف او را آزرده ساخت. و اين تازه آغاز راه بود و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناكي است كه در پيش رو دارد.
ولي اين راست قامت هميشه تاريخ بشريت هرگز سر ذلت در برابر مصيبت ها و سختي‌هاي زندگي و تاريخ خم نخواهد كرد او با استواري زيبنده‌اي رسالت خويش را كه حفظ جاودانگي اسلام است در ميان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند.


.....................................................................................................................................
با مادرش فاطمه
فاطمه بعد از پدر گرامي خويش چند ماهي بيش در اين دنيا نماند. بنابراين زينب از محبتهاي مادري چون صديقه كبري بيش از چند ماهي بهره نجست.
اين دوران كوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشيبها و خاطره‌هاي تلخ و شيريني كه زينب را براي ادامه حركت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشكلات و مصائب زندگي آماده مي ساخت. زينب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمي ديد. فاطمه در غم از دست دادن پدري چون رسول خدا و حمايتهاي او چندان گريست كه نام او را در شمار گريه كنندگان معروف تاريخ چون آدم،‌ يعقوب، يوسف و امام سجاد آورده‌اند.
زينب در تمامي اين دوران با مادر در كنار او بود و صحنه‌هاي مصيبت‌بار رحلت پيامبر خدا و اندوه بيكران مادر و ظلم و جنايت دشمنان* در حق اهلبيت پيامبر را نظاره مي‌كرد و همه اين ناملايمات بر قلب كوچكش فرود مي‌آمد و او براي خدا صبر مي‌كرد و پايداري در راه خدا را پيشه خود مي‌ساخت،‌ تا زمينه‌اي باشد براي تحمل مصيبتها و رنجهاي بزرگتري كه در انتظار او بود.
.....................................................................................................................................
دفاع از حق
زينب در مجلس سخنراني مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبيت و فدك حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به ياد داشت؛ به طوري كه خود يكي از راويان آن خطبه به شمار مي‌آيد.
او از مادرش آموخت كه چگونه بايد در مقابل دشمنان ايستادگي كرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده مي‌شد كه با سخنان خود در بازار كوفه و كاخ ابن زياد و يزيد، ظلم و جنايت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولايت دفاع كند.
بالاي صفحه

.....................................................................................................................................
آخرين ديدار
سرانجام زمان آخرين ديدار و وداع با مادر فرا مي‌رسد و تكفين مادر پايان مي‌يابد. به دعوت پدر، فرزندان زهرا با مادر خويش وداع مي‌كنند و لحظاتي مادر را در آغوش مي‌گيرند، چنان كه فرشتگان از اين صحنه دلخراش مي گريند... بياييد گوشه اي از اين ماجراي غم‌افزا را از زبان اميرالمؤمنين بشنويم:
«زماني كه خواستم كفن زهرا را گره بزنم، به ام‌كلثوم، زينب،‌ حسن و حسينم گفتم: بياييد از مادرتان توشه‌اي برگيريد كه اين آغاز جدايي است و ديدار بعدي در بهشت خواهد بود.
حسن و حسين به طرف مادر آمدند؛ در حالي كه چنين مي‌گفتند: اندوه و حسرتي كه از فقدان جدّمان پيامبر و مادرمان فاطمه داريم هرگز خاموش نمي‌شود. اي مادر حسن! اي مادر حسين!‌ هنگامي كه جدّمان محمد مصطفي را ديدي سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو ما در دنيا يتيم شديم.
علي فرمود:
به خدا سوگند مشاهده كردم كه زهرا با ناله و اندوه با دو دست فرزندانش را گرفت و مدتي به سينه چسباند كه ناگاه هاتفي از آسمان ندا داد كه اي ابوالحسن آنان را از آغوش مادر برگير كه به خدا سوگند اين دو فرزند، ملائكه آسمان را به گريه انداختند؛...».
و بدين سان زينب مادري مهربان، ‌مونسي عطوف و پناهي آرام‌بخش را در سنين كودكي از دست مي‌دهد كه غم هجران او بر قلب كوچكش سنگيني مي‌كند. ولي او كه مسئله آموز مكتب پيامبر و فاطمه و علي است لحظه‌اي و ذره اي در راه هدف خود ترديد نمي‌كند و با استواري گام برمي‌دارد و رسالتش را به انجام مي‌رساند.
.....................................................................................................................................
بعد از مادر
ديگر شمع وجود مادر روشني بخش خانه علي نيست. لزوم نگهداري از فرزندان فاطمه ايجاب مي‌كرد كه شخصي عهده دار اين مهم شود. فاطمه اين امر مهم را در آخرين روزهاي زندگيش پيش بيني كرده بود و مادري مهربان براي فرزندانش و همسري براي علي در نظر گرفته و ازدواج با او را به علي توصيه نموده بود. اين افتخار نصيب بانوي بزرگواري به نام «امامه» شد كه به فرموده فاطمه براي فرزندانش همانند خود او بود.
زينب بعد از مادر در سايه تربيتهاي پرمهر پدري چون علي و در كنار برادراني چون حسن و حسين رشد مي‌يابد و از همان دوران كودكي مشكلات فراوان و فشارهاي روحي بي‌شماري را تجربه كرده و در برابر آن‌ها مقاومت مي‌كند و بدين گونه دوران كودكي را پشت سر مي‌گذارد.
هر چند زينب كوچكتر از حسن و حسين است،‌ ولي از آن‌جا كه دختر فاطمه و دست پرورده اوست و عطر مهر مادري چون فاطمه از او تراوش مي‌كند،‌ علاقه و پيوند روحي و عاطفي‌اي كه ميان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدني است. و اين ارتباط روحي تا پايان عمر استمرار مي‌يابد و زينب لحظه‌اي نمي‌تواند دوري و اندوه اين جگرگوشگان فاطمه را تاب بياورد و چنانكه خواهيم ديد تا آخرين لحظات،‌ چون مادري مهربان به آنان عشق مي ورزد و هر و محبت نثارشان مي‌كند و چيزي نمي‌تواند مانع اين پيوند و بستگي گردد.


ولادت با سعادت مولود کعبه مبارک باد

سیزدهم رجب المرجب، ولادت با سعادت امام المتّقین، یعسوب الدّین، قائد الغر المحجّلین، مولی الموحدّین، امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابي طالب(علیهماالسلام) را به پیشگاه مقدس و منور قطب عالم امکان، بقیة الله الأعظم، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تمامی شیعیان و محبان آن حضرت تبریک و تهنیت عرض می نمائیم. 

 

مولی الموحدین، امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب(علیهماالسلام)، از لحظه ولادت که به دنیا آمد، لب به شهادتین گشود و به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که برای تهنیت آمده بود، سلام نمود و آیاتی از سوره مؤمنون را خواند:


« بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ* قَدأفلَحَ المُؤمِنُونَ* ألَّذینَ هُم في صَلاتِهِم خاشِعُونَ* ...»

 

امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)،« اوّلُ مَن أسلم و اوّل مَن آمن» بود. (1)

 

ابوذر میگوید: از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که میفرمود: امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، اول کسی بود که به من ایمان آورد و اول کسی است که روز قیامت با من مصافحه میکند. (2)



و میگوید از پیغمبر اکرم
(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که میفرمود: اگر من و حضرت علی(علیه السلام) نبودیم، خدا شناخته نمیشد؛ و اگر من و حضرت علی(علیه السلام) نبودیم، خدا عبادت نمیشد؛ و اگر من و حضرت علی (علیه السلام) نبودیم، ثواب و عقابی نبود. (3)

 

و فرمود: اگر آسمانها و زمین در کفه ای قرار بگیرد و ایمان امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) در کفه دیگر، هر آیینه ایمان او ترجیح پیدا میکند و سنگین تر خواهد بود. (4)

 

امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) می فرمود:

« لَو کَشَفَ الغِطاءُ ما أزدَدتُ یَقیناً »
اگر پوشش ها کنار برود، چیزی به یقینم اضافه نمیشود.

چون انسان وقتی از دنیا رفت، پرده ها کنار می رود و به فرموده خود حضرت، مردم خوابند؛ وقتی مُردند بیدار می شوند و پرده کنار می رود. فلذا امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: آنچنان یقین و باور به خدا و روز جزا دارم که قبل از مردن و بعد از آن فرقی ندارد. (5)

نگاهی مختصر بر زندگی حاج منصور ارضی :

جناب استاد «حاج منصور ارضی » به سال ۱۳۳۲ شمسی در تهران متولد شد. وی مداحی و ذکر برای اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را از سن پنج سالگی آغاز کرد و در مجالسی که در محله های قدیم تهران برگزار می شد شرکت می کرد.
...در سن نوجوانی به همراه عمویش (حاج حسن ارضی) در مراسم های مختلف به ویژه در مراسم دعای کمیل امام زاده قاسم ، و همچنین همه هفته در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) شرکت می نمود. همچنین مسجد جمکرانِ قم و ...

به مراتب که از سن او می گذشت مجالس و برنامه های ایشان در مکانهای دیگر گسترده می شد.
ایشان از آغاز انقلاب اسلامی ، عمدتاً با مداحی هدفمند و خط دار در زمینه ی انقلاب ، دفاع مقدس و ارزشهای اسلامی و ... به ایجاد انگیزه الهی در بین مردم و به ویژه جوانان می پرداختند. شیوایی ، زیبایی و متانت بیان ایشان در مداحی نیاز به توضیح نیست ، زیرا کتاب و نوارهایی که از ایشان موجود است بیانگر آن می باشد.
گرچه تلاش مستمر ، مدیریت ، تدبر ، نظم در برنامه ها و «به عشق» کارکردن ، از خصلت های خوب ایشان است ، اما برتر و ارزشمند تر از آنچه درباره ی او بیان شد و ارجمندتر از هنر وی می باشد همانا توجه به ارائه مطالب آموزنده و سبکهای متنوع و از همه بالاتر «سوز و نوای گرم مثال زدنی» ایشان است که وی را محبوب دلها کرده است.