یک حقیقت

نیا نیا گل نرگس به جان حضرت زهرا دروغ میگوییم

تمام راه ظهور تو با گنه بستم

دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم

کسی به فکر شما نیست راست میگویم

دعا برای تو بازیست راست میگویم

اگر چه شهربرای شما چراغان است

برای کشتن تو نیزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور می ترسم

دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم

من از سیاهی شب های تار میگویم

من از خزان شدن این بهار میگویم

درون سینه ما عشق یخ زده آقا

تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

کسی که با تو بماند ، به جانت ، آقا نیست

برای آمدنت ، این جمعه هم مهیّا نیست .

شاید این جمعه بیاید شاید...

 

یا رب برسان تو مهدی غایب را

فرزند علی ابن ابی طالب را

درد دل بچه های تکیه

واژه ها صف کشيده اند : عطش، آب، فرات، مشک، تير، آتش، خيمه، سنگ ،گودال،حسين. در کربلا همه چيز هست؛ هم زندگي هم مرگ؛ هم سکوت هم فرياد؛هم شکست،هم پيروزي؛هم نفرين هم آفرين کربلا را جاذبه اي است که هيچ دلي را پاي گريز از آن نيست. کربلا، صراط مستقيم اين کره خاکي است وتوخواه ناخواه، بايد برآن پا بگذاري. اگر اهل راز باشي، در رکاب حسين از آزمون عطش به سلامت خواهي گذشت وگرنه،به بيعت يزيد دچار خواهي شد. حقيقت اين است که داستان کربلا چکيده همه تاريخ ونماد روشن مصاف حق وباطل است، با يک دنيا غم،يک دنيا حماسه. زخم هايي که درکربلا درجان شيعه شکفت، هنوز درمان نشده است. غمي که بر دل انسانيت نشست، هنوز او را رها نکرده است اشکي که در چشم ها خانه کرده است،هنوز بر دامن ها و خاک ها مي چکد. واما حرفم با خودشماست عزیز دلم حسین جان گفته بودم به دلتنگي هايم دست نزن گفته بودم يادت مي آيد؟ اما در اين ماه محرم در اين روزهاي غمناك بي تو بودن در اين لحظات نزديك شدن به روزي كه خدا تورا از اين زمين بي لياقت دور كرد در اين روزهايي كه دلم غم تورا به دوش مي كشد به دلتنگي هايم دست بزن آري يابن زهرا (س) حسين عطشان زهرا به دلتنگي هايم دست بزن شايد با نوازش دلتنگي هايم بغض تنهايي آنها بتركد شايد با ياد دستان عباس وفاي چشمان معصومش دلتنگي هاي من هم پاياني يابد

زندگی نامه رقیه خاتون

بادرخشیدن حضرت رقیه (س) در سال 57 هجری قمری ، خانه امام حسین (ع) وام اسحق گرمای تازه ای یافت ، حضرت رقیه (س) در اوان کودکی مادر را از دست داد و دردامان عمه اش حضرت زینب (س) تربیت شد . در سال 60 هجری قمری ، حضرت رقیه (س) به همراه کاروان راهی کربلا گردید . گویند در روز عاشورا ، هنگام وداع حضرت امام حسین (ع) با اهل بیت ، حضرت رقیه (س) خواب بود وپدر را ندید ، از این روبارها از عمه اش زینب (س) سراغ پدر را می گرفت . پس از واقعه جانسوز عاشورا ، کاروان اسرا به همراه سرهای مطهر شهدا ابتدا به کوفه و سپس به شام حرکت کرد . پس از ورود اهل بیت امام حسین (ع) به شام ، آنها را درخرابه ای نزدیک کاخ یزید ملعون جای دادند . سختی های بسیار خرابه شام حضرت رقیه (س) را به شدت آزرده بود و یکسره بهانه پدر را می گرفت . یزید ملعون دستور داد سر پدر را برای او ببرند . حضرت رقیه (س) سر پدر را به دامان گرفت و درد دلها با سر بریده پدر کرد و سرانجام جان به جان آفرین تسلیم نمود و در همانجا غریبانه  به خاک سپرده شد . به راستی تصور این مصیبت که کودکی تنها با 3 سال سن با غم بی مادری و فراق بابا وتحمل آن همه مصیبت جانگداز ،  باز هم مورد آزار و اذیت قرار می گیرد قلب هر موجود با احساسی را به درد می آورد   . امروزه مرقد مطهر این نازدانه ابا عبدالله الحسین (ع) در شهر شام در سوریه به صورت بارگاهی عظیم وآبرومندی برای زیارت مشتاقان اهل بیت پیامبر (ص) درآمده است و همه روزه هزاران نفر عاشق به کوری چشم دشمنان ، آن عزیز را زیارت می کنند . 

                  اللهم الرزقنا زیارتها فی الدنیا و شفاعتها فی الآخره    

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین

مراسم اربعین حسینی در محل تکیه بیت الرقیه -مسجدپامنار